سالگرد پدرم(راز گل شقایق)
بنام خدا
هر سال می رفتیم برای سالگرد..
حیف امسال نمی تونم برم...
.....
عملیات کربلای 5 ...شلمچه
....
دی ماه..
......
تولدم دی ماه.
...
لحظه تولدم بودی ولی لحظه شهادتت نبودم...
...
و الان سالهاست تو در روز تولدم نیستی
...
ماه دی چشمان دختری به جهان گشوده شد.طفلی دست در دست پدر
پدر از امدنش خوشحال
هر دو از سرنوشت بی خبر
نمی دونستن که در همین ماه دی
سالیانی نه خیلی دور پدر خواهد رفت و دختر هر سال با شقایق ها دلخوش است...
همان نقاشی شقایق که در نامه های پدر هست ...
من راز نقاشی شقایق را تازه فهمیدم...حیف دیر فهمیدم.
....